توضیحات
مقدمه
تغییرات ژئوپلیتیک ،متناسب با گستردگی واهمیت آن ،تغییرات دگرکون کننده وتاریخ سازی را در عرضه های تعامل ویا تقابل کشورها ایجاد می کنند.به تعبیری دیگر تغییر در عرصه ژئوپلیتیک از آن جهت که فضای گفتمانی تازه ای را ایجاد می کند،ساختارویاتقابل در سطوح مختلف منطقه ای وبین المللی را متناسب با خود متحول ودگرگون می سازد.بافروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی از عمیق ترین تحولات ژئوپلیتیکی در آخرین دهه قرن بیستم حادث شد.این مجموعه نه تنها باعث سقوط واز بین رفتن نظام دو قطبی وپایان جنگ سرد گردید بلکه باعث بوجود آمدن تعداد در خور توجهی دولت های نوبنیاد از فروپاشی امپراتوری پیشین شد برهمین اساس به علت مجاورت جغرافیائی جمهوری اسلامی ایران با شوروی سابق میتوان این گونه اذعان کرد. که ظهور وبوجود آمدن منطقه آسیای مرکزی وقفقاز به عنوان یک منطقه ژئوپلیتیکی ومهم در جهان تاثیرات عمیق وتعیین کننده ای در مناسبات سیاسی منطقه ای وبین المللی ایران ایجاد کرده است. بوجود آمدن این منطقه علاوه بر ایجادفرصت های فراوان در ابعادمختلف امنیتی، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی برای ایران با ایجاد چالش های عمده ای هم برای کشورمان همراه بوده است تلاش گسترده کشورهای بزرگ وقدرتمند به منظور کسب نفوذ در این منطقه درقالب بازی بزرگ جدیداز پیامدهای است که میتواند منافع ملی وملاحظات امنیتی ایران را تحت تاثیر قرار دهد. چرا که دخالت قدرت های بزرگ علاوه براز بین رفتن منابع وامکانات دررقابت ها باعث جانبداری آنها از گروه های رقیب ومتخاصم میشودواین امر باعث ایجاد تنش وبی ثباتی در منطقه خواهد شد. منطقه قفقاز به علت شرایط جغرافیائی خاص خود دارای اهمیت راهبردی در امنیت ملی ایران است. این منطقه از سمت شمال به دشت های جنوب روسیه، از سمت جنوب به دو کشور ایران وترکیه، از سمت غرب به دریای سیاه واز سمت شرق به دریای کاسپین منتهی میگردد. چنین موقعیت جغرافیائی با کشف منابع انرژی خزروبحث انتقال این منابع به بازارهای جهانی باعث اهمیت بیشتر منطقه قفقاز در معادلات منطقه ای وفرامنطقه ای شده است از سوی دیگر وجود قومیت ها ونژادهای مختلف در قفقاز که در نتیجه ساختارهای به جا مانده از اتحاد شوروی سابق بوده وباعث ایجاد مناقشات منطقه ای نظیر قره باغ، جدائی طلبی در چچن وغیره گردیده است. زمینه را برای حضور بازیگران فرامنطقه ای بویژه ایالات متحده آمریکا وناتو مهیا کرده است(غفاری ، ویسی نژاد، تقی پو، ۹۲:۱۳۹۱). در همین زمینه تلاش های فعال ایران وترکیه با هدف یافتن جای پائی در آسیای مرکزی وقفقاز که بیشتر براساس متغیرهایی مانند مجاورت جغرافیائی ، شباهت های فرهنگی وملاحظات سیاسی صورت می گرفت بسیاری از محققان را برآن داشت تا از همان ابتدا حوزه جنوبی اتحاد شوروی را مانند جولانگاهی برای رقابت های ایران وترکیه والبته روسیه ترسیم کنند.(نوروزی،۱۲۹:۱۳۷۹).رقابتی که برای ترکیه به رسیدن به رهبری گروهی از کشورها با جمعیتی ۵۰میلیون نفر اهمیت دارد که میتواند مشکلات عمیق ماندن در انتظار به پیوستن به جامعه اروپا را با شتابی بیشتر پایان دهد .وبرای ایران نیز این منطقه تنفسی به شمار می آید که فشار قدرت روسیه آن را مسدود کرده است بر این اساس به اعتقاد این کشورها نفوذ هرچه بیشتر در این منطقه برای آنها از نظر جامعه جهانی اهمیت ویژه ای داشته وقدرت چانه زنی آنها را در روابط بین المللی ارتقا می بخشد (نقدی نژاد،۱۲۰:۱۳۸۸).با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واستقلال سه کشور آذربایجان، ارمنستان وگرجستان در منطقه قفقاز جنوبی ونیز با توجه به تحولات در منطقه وجهان موقعیت ژئوپلیتیک این منطقه پس از جنگ سرد ارتقاء یافت اما به سبب میراث سیاست های دوران حکومت کمونیستی وهمخوان نبودن مرزهای سیاسی با مرزهای قومی ونژادی در سطح فروملی پنج منطقه خودمختار در این بخش پدید آمد. وجود واحدهای خودمختار آجاریا ،آبخازیا، اوستیای شمالی، نخجوان وناگورنوقره باغ در منطقه قفقاز منشاء بسیاری از تحولات سیاسی وامنیتی در طی دودهه گذشته بوده است. بویژه وقوع جنگ های خونین داخلی در گرجستان برسر دو منطقه آبخازیا واوستیای جنوبی ونیز جنگ پر هزینه میان دو کشور آذربایجان وارمنستان بر سر مسئله ناگورنو قره باغ در ایتدای دهه ۹۰میلادی منطقه قفقاز جنوبی را به یکی از مناطق چالش برانگیز به لحاظ وقوع درگیریهای قومی –نژادی وبه تبع آن بروز مناقشه میان کشورهای منطقه در فضای پس از جنگ سرد تبدیل نمود .فدراسیون روسیه، ایران، ترکیه، اتحادیه اروپا وایالات متحده را باید مهم ترین بازیگران تحولات قفقاز در طی دو دهه اخیر دانست که نحوه تعامل ویا تقابل بین آنها موجب شده چشم انداز گسترده ای از درگیری تا همکاری میان سه کشور قفقاز با بازیگران یادشده در مقاطع مختلف شکل بگیرد( گورزه گر کالجی:۱۳۸۹شماره۲۲) . باتوجه به رویکردهای امنیتی کشورهای قفقاز جنوبی ونیز با در نظر گرفتن سیاست های امنیتی قدرت های منطقه ای (روسیه ،ترکیه وایران)وقدرت های فرامنطقه ای (امریکا واتحادیه اروپا)وجود دو بلوک ومحور متمایز را می توان در این منطقه مشاهده کرد.محورامنیتی غربی که با حمایت امریکا واتحادیه اروپا ومساعدت ترکیه ،دوکشور گرجستان وجمهوری آذربایجان را به هم نزدیک کرده است.ومحور روسی که با کمک ایران،جمهوری ارمنستان را زیر چتر حمایتی خود قرار داده است.این دومحور که هم از نظر جغرافیائی وهم از نظر ژئوپلیتیکی همدیگر را قطع می کند.از ابتدای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وجود داشته است وبه جزدر ابتدای کار که درمقاطع کوتاهی سیاستمدار روس گرای چون ایاز مطلب اف در باکو برسر حکومت بود.در سایر مقاطع این تقابل امنیتی در منطقه قفقاز جنوبی حاکم بود .محور مورد حمایت غرب وترکیه در مقایسه با محور روسیه وایران از ظرفیت های اقتصادی بیشتری برخوردار است استفاده از منابع هیدروکربودریای کاسپین وانتقال آن به اروپا،پویائی این محور را بیشتر ساخته وشرکای غربی را برای سرمایه گذاری وتوجه بیشتر به این محورترغیب می کند.درطرف مقابل محور ایران _ارمنستان _روسیه بیشتر برمنابع وبازارهای سه کشور متکی است.همچنین اتکای بلوک غرب وترکیه به توانمندی امنیتی _نظامی ناتو نیز مزیتی برای این بلوک به شمار می رود.البته این بلوک وابستگی زیادی به بازیگران خارج از منطقه دارد که ماهیت این محور امنیتی را برون گرا ساخته است.وبا توجه به سابقه عملکرد جهان غرب ،اطمینان زیادی برای کشورهای منطقه ایجاد نمی کند،برعکس محور روسی _ایرانی درون گرا وبرآمده از نیاز های امنیتی مشترک منطقه است ومی تواند براساس هم پوشانی منافع ملی سه کشور تعریف شود.(ایراس).درنتیجه با توجه به موارد ذکرشده در صورت عادی شدن روابط ارمنستان وترکیه ،منطقه شاهد تغییراتی در این دو محور شده که باعث برهم خوردن موازنه قدرت گردیده وامکان جابجائی بعضی از این کشورها به سمت یکی از این دو محور خواهد گردید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.