توضیحات
بیان مسأله
طی سالهای متمادی، بهره هوشی یا هوشبهرمعیاری برای سنجش هوش فردی به شمارمی آمد، وآزمون بهره هوشی تنها شاخصی بود که نشان دهنده توانایی یادگیری ومیزان موفقیت شخصی محسوب می شد. درسالهای اخیراین امرمورد بحث وچا لش محافل علمی قرارگرفت. بسیاری از افراد درآزمون ورودی دانشگاهها یا مؤسسات آموزش عالی ازنظربهره هوشی نمره بالایی کسب می کردند، اما این افراد درمحیط کاروخانواده، چندان موفق وسازگارنبودند وبرعکس، افرادی بهره هوشی پایینی داشتند ولی درمحیط کارافرادی موفق وسازگاربه شمارمی رفتند که علت آن می تواند به سطح هوش عاطفی وهیجانی فرد مربوط باشد. هرمدیرباید بتواندازطریق افرادبه اهداف سازمانی برسد. سالهاست به مدیران می آموزند که توانا یی آنها برای دستیابی به اهداف، رابطه مستقیم با توانایی آنها با برانگیختن افراداطراف خود دارد. این امر امروزه اهمیت بیشتری یافته است زیرامسائل انسانی، ارتباطات وروابط بین مدیرو کارکنان افزایش یافته است. به ویژه آنکه کارهای فردی روبه کاهش واهمیت کارهای تیمی وگروهی روبه افزایش است.این مهم شکل دهنده رویکرد مدیریت جدید است که اهمیت آن روزبه روزآشکارتری شود (میلر، ۱۹۹۹،به نقل ازگاردنرواستاک ، ۲۰۰۲، ص۱). دررویکرد جدید مدیریت، فرهنگ سازمانی، کارتیمی و نحوه همکاری مدیربا دیگران اهمیت خاصی دارد. در واقع تمرکزاصلی بررشد وپرورش افراداست تا ازاین روبهره وری سازمان نیزافزایش یابد. از این رو، مدیرانی مدنظرسازمانها هستند که ازتوانمندیهای اجتماعی ومهارتهای ارتباطات برخوردار باشند، شنونده وسخنگوی خوبی باشند وبا درک احساسات خود ودیگران ودر بیان وانتقال احساسات به خوبی عمل کنند ودریک جمله آنها بتوانند محیطی با نشاط ایجاد کنند که درآن افراد رشد یابند. رویکرد مدیریتی جــدید این مدیران رامدیرانی اثربخش وموفق می داند. مدیران اثربخش وموفق به قابلیتهای عاطفی توجه فراوان دارند ودر ارتباطات خود به خوبی می توانند عواطف و احساسات دیگران را درک کنند و متناسب با آن عکس العمل نشان دهند و دریک کلام از هوش عاطفی بالایی برخوردارند. علم ثابت کرده است که ضریب عاطفی بیش ازضریب هوشی یاقدرت فکری محض، زیربنای بسیاری ازبهترین تصمیم گیریها وبیشترفعالیتهای تجاری وزندگی های رضایت بخش وموفق راتشکیل می دهد. با توسعه عاطفه است که می آموزیم احساسات خودودیگران را تأ یید کنیم وبرای آنها ارزش قائل شویم وبه طورمناسب به آنها پاسخ گوئیم ودریابیم که عواطف درهر لحظه ازروز، اطلاعات حیاتی وسودمند دراختیارما می گذارند. این واکنش قلبی است که نبوغ خلاق وشهود را شعله ورمی سازد، مارا با خود صادق می گرداند، روابط اطمینان بخش برقرارمی کند، تصمیمات مهم را روشن می کند، قطب نمای درونی برای زندگی وکارفراهم می آورد ومارا به پیشامدهای غیرمترقبه وراه حلهای موفقیت آمیز رهنمون می شود. مدیرعاشق باعث کارمندان وکارکنان با انگیزه می گردد واین امرموجب بهبود وتوسعه کار وپیشرفت می شود.
اهمیت وضرورت پژوهش
اهمیت وجایگاه آموزش وپرورش درجوامع انسانی ونقش کلیدی آن دررشد وتوسعه ی اجتماعی، اقتصادی وسیاسی جامعه غیرقابل انکار است. نگاهی گذرابه عوامل مؤثردررشد وپیشرفت کشورهای توسعه یافته آشکارمی سازد که این قبیل کشورهاازآموزش وپرورش توانمند وکارآمد واثربخشی برخوردارباشند. (عباس زادگان،۱۳۷۹) بدیهی است که کارکنان آموزش وپرورش ازجمله مدیران ومعلمان برای هرچه بهترایفا کردن نقش خود جهت تحقق اهداف آموزش وپرورش وارتقای بهره وری آن به دلایل زیرباید از شایستگیها، دانش، مهارتها واطلاعات لازم برخوردار باشند .-امروزه بسیاری ازسازمانها دستخوش تغییرندوهرگونه تغییر،نیازمندکارکنان ومدیرانی است که انطبا ق پذیربوده وباتغییرات سازگار شوند. دراین میان تعامل اجتماعی به شیوه ای شایسته وثمربخش برای بیشترمدیران ورهبران به عنوان عنصرکلیدی درمدیریت تغییرات سازمانی اهمیت فزاینده ای دارد. بررسیها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند برد که بتوانند به طور اثربخش ونتیجه بخش با منابع انسانی خودارتباط برقرارکنند. دراین زمینه هوش عاطفی یا همان هوش هیجانی یکی ازمؤلفه هایی است که می تواند به میزان زیادی درروابط مدیران با اعضای سازمان نقش مهمی ایفا کند و به گفته گلمن۱۹۹۸) شرط حتمی واجتناب نا پذیردرسازمان به حساب می آید. اخیراً برخی ازدانشمندان نیزدریافتهاند که هوش عاطفی با اهمیت تراز بهره هوشی برای یک مدیرورهبر است.- امروزه هوش عاطفی به عنوان نوعی هوش تبیین شده است که هم شامل درک دقیق هیجانات خود شخص وهم تعبیر دقیق حالات هیجانی دیگران است. هوش عاطفی، فرد را از نظرهیجا نی ارزیابی می کند، به این معنی که فرد به چه میزانی ازهیجانات واحساسات خود آگاهی دارد وچگونه آنها راکنترل واداره می کند. نکته قابل توجه درراستای هوش عاطفی این است که” تواناییهای هوش عاطفی ذاتی نیستند، بلکه می توانند آموخته شوند. “- یافته های اخیرعلمی نشان می دهد که نقش احساسات وعواطف مثبت مانند بردباری، خوش بینی، آرمان خواهی، احساس عزت نفس وامثال آن درکنارعوامل منطقی مثل هوشمند بودن، تفکر، تحلیل وسایرامور منطقی نظیرآن درکامیابی و موفقیت انسانها آنطورکه باید وشاید شناخته نشده است. حتی برخی پژوهشگران، نقش”هوش عاطفی” راتا هشتاد درصد ونقش”هوش منطقی” را تنها بیست درصد دراین امرمی دانند. -مطالعاتی که درزمینه شعورعاطفی انجام شده حاکی ازآن است که باهوش ترین افراد ازنظرعقلانی اغلب درتجارت یا زندگی خصوصی موفق نیستند. طی چند سال اخیر،EQ همپایه IQبه عنوان اظهار سریع شعورعاطفی به طوروسیع مورد قبول واقع شده است .- تحقیق نشان می دهدکه مدیریامتخصصی که ازEQ بالایی برخورداروازنظرفنی نیز با تجربه است باآمادگی ومهارت بیشتروسریع ترازدیگران به رفع تعارض های نوپا، ضعف های گروهی وسازمانی وخلاءهای موجود، ارتباطات پنهانی درازمدت، تیرگی روابط متقابل ومرموزی که ارزشمند وسودمند جلوه می نمایند خواهد پرداخت. به دلایل فوق بکارگیری مدیرانی که علاوه برمهارت عقلانی وفنی ازمهارتهای عاطفی وبین فردی برخوردارباشند یکی ازضروریات جامعه حاضرعلی الخصوص مدارس جهت پیشبرداهداف آموزشی وپرورشی می با شد .
هدف های پژوهش
هدف کلی : بررسی رابطه بین هوش عاطفی اجرایی مدیران باعملکردمعلمان مدارس شهرستان دامغان درسال تحصیلی ۸۹-۸۸
اهداف جزئی :
۱- بررسی رابطه بین خودآگاهی مدیران با عملکرد معلمان مدارس شهرستان دامغان .۲- بررسی رابطه بین خود تنظیمی مدیران با عملکرد معلمان مدارس شهرستان دامغان .۳- بررسی رابطه بین خودانگیختگی مدیران با عملکرد معلمان مدارس شهرستان دامغان .۴- بررسی رابطه بین همدلی مدیران با عملکرد معلمان مدارس شهرستان دامغان .۵- بررسی رابطه بین مهارتهای اجتماعی مدیران با عملکرد معلمان مدارس شهرستان دامغان .۶-مقایسه رابطه هوش عاطفی اجرایی مدیران با عملکرد معلمان در مدارس پسرانه ودخترانه شهرستان دامغان .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.