توضیحات
-۱مقدمه
دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎ ﻃﻔﻲ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻧﺴﺒﺘﺎً ﭘﺎﻳﺪاری اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑـﻴﻦ ﻣﺎدر و ﻛﻮدک ﻳﺎ اﻓﺮادی ﻛـﻪ ﻧـﻮزاد در ﺗﻌﺎﻣـﻞ ﻣـﻨﻈﻢ و داﻳـﻢ ﺑـﺎ آﻧﻬﺎﺳﺖ، اﻳﺠﺎد می شود. بالبی (۱۹۸۸) ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ اﻧﺘﻈﺎراتﻛﻮدک درﺑﺎره ﺣـﺴﺎﺳﻴﺖ، در دﺳـﺘﺮس ﺑـﻮدن و ﭘﺎﺳـﺨﮕﻮ ﺑـﻮدن ﻣﺮاﻗﺐ اوﻟﻴﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮی ﺗﻔﺎو ت ﻫﺎﻳﻲ در ﻧـﻮع دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ ﻧﻮزاد ﺑﻪ ﻣﺮاﻗﺐ ﻣﻲ ﮔﺮدد و ﺑﻪ واﺳﻄﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﻛﻮدک ﺑـﻪ ﺗــﺪرﻳﺞ اﻟﮕﻮﻫــﺎﻳﻲ از ﺧــﻮد و دﻳﮕــﺮان را درو ن ﺳــﺎزی ﻣــﻲ ﻛﻨــﺪ . ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﻛﻪ از بطن خانواده شکل می گیرد مفهوم دلبستگی است . نظریه دلبستگی تنها نظریه تحول کودک نیست ،بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز هست(وایس ،۱۹۹۴) ﻫﺮﮔـﺎه اﺧﺘﻼﻟـﯽ در اﯾـﻦ رواﺑـﻂ ﻋـﺎﻃﻔﯽ اﯾﺠﺎد ﺷﻮد ﺑﺎﻟﻄﺒﻊ اﻣﻨﯿﺖ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﮐﻮدک ﻣﺨﺘﻞ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ آﺛﺎر آن در رﻓﺘﺎروی ﻣﻨﻌﮑﺲ ﻣﯽﮔﺮدد. در واﻗـﻊ ﺳـﻼﻣﺖ ﺗﺤﻮﻟﯽ ﻓﺮد در ﻫﺮ دوره، ﻣﻌﻠﻮل ﻋﻮاﻣﻠﯽ اﺳﺖ ﮐـﻪ ﯾﮑـﯽ از ﻣﻬــﻢﺗــﺮﯾﻦ اﯾــﻦ ﻋﻮاﻣــﻞ در دوره ﺣﺴــﺎس زﻧــﺪﮔﯽ، اﯾﻤﻨــﯽ دلبستگی می باشد(رازقی ،۱۳۸۴). ﺗﻔــﺎوت در اﻳــﻦ دﻟﺒــﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻋــﺚ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮی ﺳﻪ ﺳﺒﻚ ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از اﻟﻒ ) اﻳﻤـﻦ : ﻛـﻮدک دارای اﻳﻦ ﺳﺒﻚ ﺗﺼﻮﻳﺮی ﻛﻪ از ﺧﻮد ﻣﻲ ﺳﺎزد، ﺗـﺼﻮﻳﺮی اﺳـﺖ ﻛﻪ ارزش ﻋﺸﻖ و ﻣﺮاﻗﺒﺖ دارد؛ و ﺗﺼﻮﻳﺮی ﻛﻪ از ﻣﺎدر ﻣﻲ ﺳـﺎزد، ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺷﺨﺼﻲ ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎد و اﺗﻜـﺎ اﺳـﺖ ؛ ب ) ﻧـﺎاﻳﻤﻦ اﺟﺘﻨـﺎﺑﻲ : ﻛﻮدک اﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ، ﺗﺼﻮﻳﺮی ﻛﻪ از ﺧﻮدش دارد ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻮﺟﻮدی اﺳﺖ ﻛﻪ ارزش ﻋﺸﻖ و ﻣﺮاﻗﺒـﺖ ﻧـدارد ، ﺗـﺼﻮﻳﺮ او از ﺟﻬـﺎن ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻜﺎﻧﻲ ﻧﺎاﻣﻦ و ﻧﺎراﺣﺖ ﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺬﻳﺮای او ﻧﻴﺴﺖ ؛ ﻟﺬا ﻛﻤﺘـﺮﻳﻦ ﺗﻌــﺎﻣﻼت ﺻـﻤﻴﻤﻲ و ﻓﻴﺰﻳﻜــﻲ را ﺑـﺎ ﻣﺮاﻗﺒــﺸﺎن دارﻧــﺪ ؛ ج) ﻧﺎاﻳﻤﻦ دوﺳﻮﮔﺮ ا : ﻧﻴﺎزﻫﺎی اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﻛﻮدﻛﺎن از ﻃﺮف ﻣـﺎدر ﻳـﺎ ﻣﺮاﻗﺒﺖ ﻛﻨﻨﺪه ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺑﻲ ﺛﺒﺎت و دﻟﺨﻮاه ﭘﺎﺳﺦ داده ﻣﻲ ﺷﻮد؛ ﻟﺬا ﻛﻮدک ﺗﻤﺎم اﻧﺮژی ﺧﻮد را ﺻﺮف ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻛﻨﺶ ﻫﺎی ﻣﺎدر ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻋﻼﻳﻤﻲ را ارﺳﺎل ﻛﻨﺪ ﻛﻪ از ﺳﻮی ﻣﺎدر پاسخ بگیرد. (ذولفقاری ،۲۰۰۷). روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﺑﺮ رواﺑﻂ ﮐﻮدﮐﺎن ﺑﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮاﻗﺒﺖ از آﻧﻬﺎ را ﺑﻪﻋﻬﺪه دارﻧﺪ؛ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻧﻤﻮده و اﯾﻦ ﮐﻨﺶﻫﺎی ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ را اﺳــﺎس ﻋﻤــﺪه رﺷــﺪ ﻋــﺎﻃﻔﯽ شناختیو اجتماعی ﻗﻠﻤﺪادﮐﺮده اﻧﺪ.رفتار اجتماعی پایه و اساس زندگی فرد را تشکیل می دهد و رشد اجتماعینیز سبب شکوفایی رشد عقلانی فرد می گردد. منظور از رشد اجتماعی ، تکامل فرد در روابط اجتماعی است به طوری که بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد.(وایتمن ،۱۳۸۴) اجتماعی شدن افراد به معنای همسانی و همخوانی آنها با قواعد، ارزشها و نگرش های گروهی و اجتماعی است .در این فرایند افراد مهارت ها ، دانش ها و شیوه های سازگاری را می آموزند و امکان روابط متقابل را در یک فعل و انفعال مستمر به دست می آورند .مهارت های اجتماعی مجموعه ای از رفتارهای آموخته شده است که نقطه شروع موفقیت و تداوم بر همکنش های اجتماعی مثبت مانند : کمک کردن ، شروع روابط ، کنترل خلق و خو ، و به عبارتی رشد اجتماعی می شود .(بری ،۲۰۱۰). ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻘﺸﻲ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﺩﺭ ﺭﺷﺪ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺳﺒﻚ ﻭﺍﻟﺪﻳﻨﻲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ، ﺣﻞ ﺗﻌﺎﺭﺽ ﻭ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺮ ﺭﺷﺪ اجتماعی ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺩﺍﺭﺩپرخاشگری نیز شکلی از رفتار اجتماعی است که یاد گرفته می شود و بروز آن در هر موقعیت به عواملی مانند تجربه افرادپرخاشگر،تقویت های کنونی برای پرخاشگری وبسیاری از عوامل اجتماعی وشناختی دیگر دارد(حجتی ،۲۰۰۸) ﻣﻲ ﺗﻮان ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﺨﺘﻠﻒ و ﻣﺘﻌﺪدی را در ﺑـﺮوز رﻓﺘـﺎر ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮاﻧﻪ ﻣﺆﺛﺮ داﻧﺴﺖ .ﻋﻮاﻣﻞ زﻳﺴﺘﻲ و وراﺛﺘﻲ، ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﻫﺎی ﻣﺤﻴﻄﻲ و ﭘﺮدازش ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ از ﻳﻚ ﺳﻮ و ﻣﺤﺮک ﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺧﻮد ﻓﺮد ﺳﻮی از دﻳﮕﺮ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺑـﺮوز پرخاشگری هستند.( واحدی ،۲۰۰۶)پرخاشگری رفتاری اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺪف آن ﺻﺪﻣﻪ زدن ﺑﻪ ﺧﻮد ﻳﺎ دﻳﮕﺮان ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ، ﻳﻌﻨﻲ ﻳﻚ رﻓﺘﺎر آﺳﻴﺐ زا در ﺻﻮرﺗﻲ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﻣﺤﺴﻮب می شود که از روی قصد و عمد به ﻣﻨﻈﻮر ﺻﺪﻣﻪ زدن ﺑﻪ دﻳﮕﺮی ﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﻮداﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی موجب بروز مشکلاتی ﺑـﺎ ﻣﻮﺿـﻮﻋﺎت ﻫﻴﺠـﺎﻧﻲ و ذﻫﻨـﻲ از ﻗﺒﻴﻞ ﻟﺠﺒﺎزی و ﺑﻲ اﻋﺘﻨﺎﻳﻲ، اﺧﺘﻼﻻت رﻓﺘﺎری، اﻓﺴﺮدﮔﻲ، و اﺿﻄﺮاب ﻫﻤﺮاه ﺑﻮده اﺳﺖ اﻳـﻦ وﺿـﻌﻴﺖ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ احساس درماندگی ، تنهایی ، ناسازگاری اجتماعی و ﺗﺄﺛﻴﺮ ات ﻣﺨﺮبی از ﺟﻤﻠﻪ ﺻﺪﻣﻪ، آﺳﻴﺐ زدن، ﺣﻤﻼت آﺳﻴﺐ زا ﺑﻪ ﺧﻮد و دﻳﮕﺮان، ﻣﺮگ ﻏﻴﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮه و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮ ﺧﻄﺮ را ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ(جنتری ، ۲۰۰۷).با توجه به مطالب ذکر شده محقق می کوشد رابطه بین سبک دلبستگی والدین با پرخاشگری و رشد اجتماعی کودکان را مورد مطالعه قرار دهد تا با ﻃﺮاﺣﻲ ﻳﻚ ﻣﺪاﺧﻠﻪ ﺟﺎﻣﻊ و ﻣﻨﺎﺳﺐ بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان سنین مختلف بپردازد و از تاثیرات ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب آن ﺑﺮ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺑﻴﻦ ﻓﺮدی و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﺛﺮ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ آن ﺑﺮ ﺣﺎﻻت دروﻧﻲ و رواﻧﻲ این کودکان بکاهد .
۱-۲بیان مسئله
ﺧﺎﻧﻮاده ، ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻣﺤﻴﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻮدک را تحت ﻣﺮاﻗﺒﺖ و ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﻗﺮار میدﻫﺪ . ﻛﻮدک در اﻳﻦ ﻣﺤﻴﻂ، ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط را ﻣﻲ آﻣﻮزد . ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻣﻮﺛﺮ ، ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻲ ﻫﻮﻳﺖ و ﻛﻤﺎل اﻧﺴﺎن و ﻣبنای اوﻟﻴﻪ ی ﭘﻴﻮﻧﺪ وی ﺑﺎ دﻳﮕﺮان اﺳﺖ در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻏﻴﺮ ﻣﻮﺛﺮ، ﻣﺎﻧﻊ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻲ اﻧﺴﺎن ﻣﻲ ﺷﻮد و رواﺑﻂ را ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. بنابراین اساس زندگی و خوشبختی انسان را همین ارﺗﺒﺎط های ﻣﻴﺎن ﻓﺮدی تشکیل می دهد.(وود ، ۱۹۹۸، نقل از دیباچی فروشانی ،۱۳۸۷). در طی این ارﺗﺒﺎﻃﺎت، دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد. دلبستگی، رابطه ای عاطفی و هیجانی است که فردی را با فرد دیگر پیوند می دهد. به نظر می رسد تأمین آرامش هیجانی و عاطفی، پایه اصلی دلبستگی را در زمان طفولیت به وجود می آورند. نبود دلبستگی قوی در دوران طفولیت (محرومیت مادری) می تواند به شکست در رشد و نمو، آشفتگی هیجانی و رشد هوشی محدود منجر شود. اگر کودک پیش از حدود دو سالگی به محیطی آکنده از محبت منتقل شود، ممکن است این آثار تا حدودی قابل جبران باشند. (واگنر، هالیدی ، یان، ۱۳۸۵)ﺑﺎ اﻃﻤﻴﻨﺎن از اﻳﺠﺎد دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎ (ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﺎ ﻣﺎدر ﺧﻮد ) دنیا را ، کمترتهدید کننده و متخاصم می بینیم و در نتیجه در مواجهه با رویدادهای ناگوار، کمتر آسیب ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻴﻢ .سبک دلبستگی ، ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه ی ﻗﻮاﻋﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و راهبردهایی هستند که واﻛﻨﺸﻬﺎی ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ را در اﻓﺮاد و رواﺑﻂ ﺑﻴﻦ ﺷﺨﺼﻲ ﻫﺪاﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ . اﻓﺮاد ایمن(کودکانی که پس از رفتن مادر کمی ناراحتی نشان می دهند و پس از بازگشتن او به طرفش می روند و زود آرام می شوند، در این دسته بندی قرار می گیرند) ، اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ (این کودکان در مراحل بازگشت مادر آشکارا از تعامل با او پرهیز می کنند) و دوسوگر (این کودکان در آن واحد هم در جستجوی برقراری ارتباط جسمانی با والدشان هستند و هم از آن پرهیز می کنند. برای مثال ابتدا گریه می کنند تا مادر آنها را بغل کند اما وقتی مادر او را در آغوش گرفت با عصبانیت پیچ و تاب می خورند تا از آغوش مادر رهایی یابند )برای نظم دهی و پردازش اطلاعات هیجانی ، راهبردهای متفاوتی به کار می برند( شاور ، کولینز و کلارک ، ۱۹۹۹). آﻧﻬﺎﻳﻲ که ﺳﺒﻚ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﻳﻤﻦ دارﻧﺪ برای نظم دهی به ﻫﻴﺠﺎﻧﻬﺎ از راهبردهایی ﺳﻮد میﺟﻮیندﻛﻪ ﺗﻨﻴﺪﮔﻲ را ﺑﻪ ﺣﺪاﻗﻞ ﻣﻲ رﺳﺎند و ﻫﻴﺠﺎﻧﻬﺎی ﻣﺜﺒﺖ را ﻓﻌﺎل ﻣﻲ سازد ( میکولینسر و فلورین ، ۲۰۰۱).از ﻧﻈﺮ ﺑﺸﺎرت، اﻳﺮواﻧﻲ و ﺷﺮﻳﻔﻲ (۱۳۸۰) آﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺳﺒﻚ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ نا اﻳﻤﻦ دارﻧﺪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ از آﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺳﺒﻚ اﻳﻤﻦ دارﻧﺪ از ﻣﻜﺎﻧﻴﺴﻢ ﻫﺎی دﻓﺎﻋﻲ رﺷﺪ ﻧﺎﻳﺎﻓﺘﻪ ﻧﻮروﺗﻴﻚ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و آﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ، ﺳﺒﻚ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻧﺎاﻳﻤﻦ دوﺳﻮﮔﺮا دارﻧﺪ، ﺑﻴﺶ از آزمودنی هایی ﻛﻪ ﺳﺒﻚ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻧﺎ اﻳﻤﻦ اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ دارﻧﺪ از ﻣﻜﺎﻧﻴﺴﻢ ﻫﺎی دﻓﺎﻋﻲ رﺷﺪ ﻧﺎﻳﺎﻓﺘﻪ ﻧﻮروﺗﻴﻚ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ .کسکین (۲۰۰۸) دریافت ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺳﺒﻚ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﻳﻤﻦ و ﻣﺸﻜﻼت ارﺗﺒﺎﻃﻲ، راﺑﻄﻪ ی ﻣﻨﻔﻲ و ﺑﻴﻦ ﺳﺒﻚ دلبستگی ﻧﺎ اﻳﻤﻦ ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻼت ارﺗﺒﺎﻃﻲ و ﻧﮕﺮش ﻣﻨﻔﻲ ﺑﻪ واﻟﺪﻳﻦ راﺑﻄﻪ ی مثبت وﺟﻮد دارد.ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از : ﺗﻜﺎﻣﻞ رواﺑﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻓﺮد ، رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﮔﺮوه اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﭘﻴﺮوی از ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ (ﻣﻮازﻳﻦ ﺳﻠﻮک اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ) و ﺳﻨﺘﻬﺎی آن اﺳﺖ . اﺣﺴﺎس وﺣﺪت ﺑﺎ ﮔﺮوه اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، درک رواﺑﻂ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺑﻴﻦ اﻋﻀﺎی آن و ﻫﻤﻜﺎری ﺑﺎ دﻳﮕﺮان از دﻳﮕﺮ ﻣﻠﺰوﻣﺎت رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ (اﺣﺪی، ۱۳۸۷، ص ۲۳۵)، راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺎدر و ﻛﻮدک معمولا در ﻃﻲ ﻣﺮاﺣﻞ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﻛﻮدک دارای اﻫﻤﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎر زﻳﺎدی اﺳﺖ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ اﻳﻦ راﺑﻄﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺮﻳﻘﻲ آﺳﻴﺐ ﭘﺬﻳﺮد، ﻧﺘﺎﻳﺞ وﺧﻴﻤﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﺎر آﻳﺪ و اﮔﺮ ﻛﻮدک ﺧﺮدﺳﺎﻟﻲ راﺑﻄﻪ ﻧﺰدﻳﻜﻲ ﺑﺎ ﻣﺎدرش ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪی زﻧﺪﮔﻲ ازآﺷﻔﺘﮕﻲ ﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ رﻧﺞ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑرد ﻛﻪ رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از اﺑﻌﺎد ﺷﺨﺼﻴﺖ می ﺗﻮاﻧﺪ ﻳﻜﻲ از این موارد باشد.(گیدنز ، ۱۳۷۷،ص ۷۴). در ﻫﻨﮕﺎم ﺗﻮﻟﺪ ﻫﻴﭻ ﻛﻮدﻛﻲ ﻣﻮﺟﻮد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ در اﺛﺮ ﺗﻤﺎس ﺑﺎ اﻓﺮاد، و ﺳﻠﻮک ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﺳﺎزﮔﺎری اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﻣﻲ آﻣﻮزد و ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﺑﺰرﮔﺘﺮان هدایت و راﻫﻨﻤﺎﺋﻲ ﻛﻮدک را ﺑﻪ ﻋﻬﺪه ﻣﻲ گیرند. (اﺣﺪی، ۱۳۸۷، ص ۲۳۶)،میزان رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻮدک از ﻃﺮﻳﻖ ﺷﺮﻛﺖ در اﻣﻮر ﺟﻤﻌﻲ ﺑﻪ اﻟﮕﻮی رﻓﺘﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﭘﺪر و ﻣﺎدر ﺑﻪ او داده اﻧﺪ ﺑﺴﺘﮕﻲ دارد . رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻲ ﻛﻪ در ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ از ﺳﻮی ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺤﺪود ﺷﺪه اﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺮاﺗﺐ ﻛﻤﺘﺮ از ﻛﻮدﻛﺎﻧﻲ ﺑﻮده اﺳﺖ ﻛﻪ از ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮ و آزادی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺑﻮده اﻧﺪ . ﻋﺪم رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻮدک ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻛﻤﺒﻮد ﺗﻤﺎس ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﻣﻮﺟﺐ ﻛﺎﻫﺶ ﺗﻤﺎﻳﻞ و ﺗﻤﺎس ﺑﺎ ﻣﺮدم، ﺑﻲ ﻋﻼﻗﮕﻲ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻧﻴﺮوی اﺑﺘﻜﺎر و ﻧﺎﺗﻮان ﺟﻠﻮه ﮔﺮ ﺷﺪن ﻛﻮدک در ﻃﺮح زﻧﺪﮔﻲ آﻳﻨﺪه ﻣﻲ شود(اﺣﺪی، ۱۳۸۷، ص ۲۳۷)،وﻗﺘﻲ ﻛﻮدک ﺑﻪ دو ﺳﺎﻟﮕﻲ ﻣﻲ رﺳﺪ، ﻓﺮآﻳﻨﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪن را ﻗﺒﻼ آغاز ﻛﺮده اﺳﺖ . در اﻛﺜﺮ ﺟﻮاﻣﻊ، ﺣﺪود دو ﺳﺎﻟﮕﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻮدک را از ﺷﻴﺮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ، از او ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺧﻮد ﻛﻨﺘﺮل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، در ﻏﺬاﺧﻮردن و ﺗﻤﻴﺰ ﺑﻮدن رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﻧﺸﺎن دﻫﺪ و ﺑﻴﺶ از ﭘﻴﺶ ﺧﻮد ﻣﺨﺘﺎرباشد ، واﻟﺪﻳﻦ ﻛﻤﺘﺮ آﻣﺎده اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ اﻧﺘﻈﺎرﻫﺎی ﻛﻮدک ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺎﺳﺦ دﻫﻨﺪ، آﻧﻬﺎ اﻧﺘﻈﺎر دارﻧﺪ اوﻗﺎت ﻛﺎﻓﻲ را ﺑﻬﺘﺮ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ و ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ آﻧﻬﺎ، در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻋﻤﺎل ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮاﻧﻪ ﻛﻮدک ﻛﻤﺘﺮ ﺑﺮدﺑﺎری ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دهند . ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻮاده، ﺳﺎﻳﺮ اﻃﺮاﻓﻴﺎن، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻛﻮدﻛﺎن دﻳﮕﺮی ﻛﻪ در ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ، ﻣﻬﺪﻛﻮدک و ﻣﺪرﺳﻪ دﻳﺪه ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻴﺶ از ﭘﻴﺶ ﺑﺮ ﻓﺮآﻳﻨﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪن اﺛﺮ ﻣﻲ ﮔﺬارﻧﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻮدک را ﺗﺤﺖ تاثیر ﻗﺮار ﻣﻲ دﻫﻨﺪ. اﻧﺴﺎن ﻣﻮﺟﻮ دی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻧﻮاع ﻧﻴﺎزﻫﺎی اوﻟﻴﻪ و ﺛﺎﻧﻮﻳﻪ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮد اداﻣﻪ ﻣﻲ دﻫﺪ . ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان در ﺗﻼش ﺑﺮای ﺗﻮﺟﻴح ﺗﻔﺎوﺗﻬﺎی ﻛﻮدﻛﺎن در زﻣﻴﻨﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﺧﻮد را معطوف مراقب اصلی کودک کرده اند که معمولا مادر است و این نظر در رفتار اجتماعی آینده کودک تاثیر زیادی دارد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.